چه سرنوشت خوبی

فردای من میتونه زیبا شه

چه سرنوشت خوبی

فردای من میتونه زیبا شه

میخوام برم از اینجا

دوشنبه بهمن ۱۹ ۱۳۹۴، ۱۲:۲۳ ب.ظ


مامان و بابا چند هفته پیش رفتن مسافرت. خواهری هم چند روز که رفته. همه هم بهم گفتن تو هم بیا بریم ولی نرفتم.

با مامان اینا نرفتم چون با خاله و داییم میرفتن و رده سنیشون به من نمیخورد.

با خواهری هم نرفتم چون با شوهر و بچه ش میرفت و من دلم نمیخواست مزاحمشون باشم.

دلم یه مسافرت میخواد حتی اگه شده دو سه روز. کوله مو ببندم و یه بلیط بگیرم و برم یه جای قشنگ. میخوام برم .نمیدونم کجا . فقط برم!

اما نه جراتش رو دارم نه کسی میزاره.

درسته من اجازم دست خودمه ولی هنوزم باید بابام موافق باشن که نیستن.

خدایا تا کی بشینم تو تنهایی خودم و از جوونیم لذت نبرم.

نمیدونم چرا همه گردشا و خوشی ها رو گذاشتم برای وقتی که ازداج کردم.

زمانی که معلوم نیس کی بیاد؟!

  • عالی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی