چه سرنوشت خوبی

فردای من میتونه زیبا شه

چه سرنوشت خوبی

فردای من میتونه زیبا شه

خبرگزاری فوق سریع

سه شنبه بهمن ۱۳ ۱۳۹۴، ۰۳:۰۹ ب.ظ

دیروز رفته بودم جایی که یکی از اقوام همسر سابق رو دیدم.

چون منو دید بالاجبار باهاش سلام و علیک کردم. بعد احوال پرسی از پرسید چرا جدا شدین؟گفتم خب رفت سراغ یه نفر دیگه. مگه نمیدونستین؟

گفت نه بخدا کسی چیزی نگفت. گفتم مشخصه همچین آبروریزی رو جایی نمیگن.

گفت فلانی که پسر خوبی بود. گفتم تا با یه نفر زیر یه سقف نری نمیتونی در مورد خوب و بد بودنش قضاوت کنی.

گفت ولی اون هنوز ازدواج نکرده. گفتم چه میدونم شاید فقط یه دوستی بوده شایدم بهش ندادن.

یه کم هاج و واج نیگام کرد و گفت خودت ازدواج نکردی گفتم نه هنوز. گفت نمیکنی؟ گفتم چرا اگه اینبار یه مرد پیدا بشه ازدواج میکنم. چرا نکنم؟

گفت ان شاالله خوشبخت بشی من برم دیگه کار دارم.

با اینکه دلم میخواست از سیر تا پیاز رو براش تعریف کنم اما خداحافظی کردم و به راهم ادامه دادم.

اما مطمینم طرف به محض جدا شدن از من تلفنش رو برداشته و به هرکی شمارشو داشته زنگ زده و گفته فهمیدی چی شده؟ 

خخخخخخ. یعنی خبر در کمتر از دوساعت تو کل اقوام دور و نزدیکشون میپیچه.

  • عالی

نظرات (۱)


خبررسانی کلا قویه:))
ان شالله خوشبخت شین :)
پاسخ:

در حد لالیگا. فقط خدا کنه طبق معمول یه کلاغ چهل کلاغش نکن.

 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی